Current Moon Phase

Third Quarter Moon
Third Quarter Moon

The moon is currently in Leo
The moon is 21 days old
آرشیومطالب

چارت تولد، نقشه ای از تکامل روح هر فرد

ترکیب‌بندی سیارات‌تان داستانی را تعریف میکنند.. از اینکه چه کسی هستید و قرار است به چه کسی تبدیل شوید..‌ این داستان انرژیهای حیاتی کارمیکی است که با خود به این تجسم آورده اید و باید بیاموزید آنها را چگونه هدایت کنید

احیای امنیت درونی، پیوند ماه و پلوتو در چارت تولد

پیوند نزدیک‌ترین جرم آسمانی، ماه و پلوتو، دورترین سیاره زودیاک را می‌توان از ابعاد متعددی بررسی کرد و مطمئناً تاثیرات این جنبه در چارت تولد می‌تواند بسیار گسترده باشد. اما در این نوشتار فارغ از خانه، نشان و سایر تعاملات، به این جنبه تنها از منظر تاثیر آن بر احساس امنیت درونی نگاهی می‌اندازیم.

 

ماه و امنیت درونی

امنیت، آسایش خاطر ناشی از اطمینان در ارضای نیازها و خواهش‌های ماست. حالتی که در آن نیازها و تمایلات تضمین شده است. این نیازها در دو دسته کلی نیازهای بیرونی و درونی یا به عبارت دیگر نیازهای جسمی و روانی تقسیم می‌شوند.

در وجه درونی همانطور که مازلو تاکید می‌کند هر یک از نیازهای عاطفی، شناختی و بیانی یک ارزش به شمار می‌رود. پس میزان و نحوه تامین این نیازها میزان احساس ارزشمندی را شکل می‌دهد؛ و عزت نفس دقیقاً همین میزان احساس ارزشمندی درونی است که برای خود به عنوان یک انسان قائل هستیم، فارغ از ظاهر، استعدادها و توانایی‌هایی که در خود ارزیابی می‌کنیم.

هرچند تجربه‌های متعددی در دوران مختلف زندگی می‌تواند در شکل‌گیری این امنیت یا عدم آن موثر باشد، اما خانواده اولین پایگاه تامین نیازهای کودک و بستر اولیه شکل‌گیری امنیت را مشخص می‌کند. به طور اخص مادر به عنوان اولین رابط میان جنین و جهان نقش تعیین کننده‌ای در ارضای نیازهای فیزیکی و عاطفی کودک دارد. بر حسب احساسات و واکنش‌های خود می‌تواند میزان احساس امنیت کودک را، که حتی می‌تواند تا پایان عمر با خود به همراه داشته باشد، شکل می‌دهد. حتی فراتر از آن، بر اساس اطلاعات بیولوژیکی که مادر به جنین خود منتقل می‌کند احساس امنیت خود را از خط خونی به کودک انتقال می‌دهد. برای همین روانشناسان معتقدند که فرد عزت نفس خود را از مادر (و اعتماد به نفس را از پدر) اخذ می‌کند.

ماه نماد اصل مادر است. در گام اول تصویری است از مادر فرد و بعد بر اساس الگوی اخذ شده از مادر، تصویر احساس مادرانگی نسبت به خودش و جهان اطرافش خواهد بود؛ یعنی همان مادر درونی. از همین روست که ماه نمایش پوسته‌ای است که فرد در آن احساس امنیت یا برعکس احساس ناامنی می‌کند.

در واقع در این تجسم، ارتباط با مادر ارتباط نخستین با جهان هستی است. لذا برداشت کودک از این رابطه به کل جهان هستی تعمیم داده می‌شود. اما توجه داشته باشیم که منظور از مادر، انرژی زنانه و مادرانگی است. همان انرژی که تضمین کننده تامین هر پنج مرتبه نیازی است که در هرم مازلو با آن مواجه هستیم. چون لازمه تامین تمامی آنها محبت، عطوفت، مقبولیت و در یک کلام عشق است.

 

 

نفوذ پلوتو

پلوتو در همنشینی خود با ماه، امنیت درونی فرد را نشانه می‌گیرد.

در ادامه به این موضوع خواهیم پرداخت که پلوتو از چه طریق و با چه هدفی این تجربه را برای فرد رقم می‌زند و چطور می‌توان از ورای درس‌های آن مسیر رشد و تکامل را طی کرد.

 

تجربه احساس ناامنی

همانطور که پیش از این اشاره شد تجربه احساس امنیت با اصل مادر در ارتباط است. پس طبیعی است که پلوتو درس‌هایش را از طریق رابطه با مادر، خانه، خانواده و محیط اولیه رشد به شیوه معمول خود یعنی با از دست دادن در بعد فیزیکی یا/ و عاطفی همراه کند.

از دست دادن می‌تواند در سطوح مختلف و به شیوه‌های متفاوتی اتفاق بیفتد. طبعاً انرژی کهن‌الگویی که این پیوند در آن فعال شده، عنصر و کیفیت آن بسیار حائز اهمیت است. ضمن اینکه سایر تعاملات، موقعیت خانه ۴، نشان خرچنگ و البته سطح آگاهی و تجربیات روح تعیین کننده است.

اما فارغ از همه این‌ها آنچه مشترک است عدم دسترسی کامل و بدون قید و شرط به منبع احساس امنیت و ارزشمندی در دنیای بیرون است. فقدان یا فروپاشی کانون گرم خانواده می‌تواند به واسطه مرگ، خودکشی، طلاق، ترک شدن، تجاوز، بیماری‌های روحی روانی والدین و … تجربه شود. همچنین می‌تواند در درجات خفیف‌تر و البته مرسوم‌تر با سردی، سکوت و فاصله عاطفی، سلطه‌گری و کنترلگری رقم بخورد.

در نتیجه تمام این تجربیات، فقدان دسترسی به منبع حمایت و تامین نیازهای اولیه فرد باعث می‌شود تا با کمبود یا عدم عزت نفس سالم، بذر احساسات منفی مثل ترس، شرم، گناه، بی‌کفایتی، کافی نبودن و … در وجود او رشد کند. با خودانگاره سیاه و دوست نداشتنی، در مسیر زندگی بارها همین الگوی طرد شدن و پذیرفته نشدن را تکرار می‌کند. چون بر اساس الگوی منفی شرطی شده مادرانگی، به عنوان منبع بیرونی عشق، خود را لایق چیزی فراتر از آن نمی‌بیند.

 

ضرورت تحول

در پس تمام این فشارها، پلوتو در تلاش است تا مطمئن شود که روح رشدش را انجام می‌دهد. زیرا پلوتو وظیفه تکامل روح را بر عهده دارد. تغییر، هدف تکامل روح برای رشد و تحول است. تغییرات پلوتو عمیق است؛ نه در سطح و الگوهای رفتاری، بلکه از ریشه و عمق ناخودآگاه ساختارهای اشتباه را فرو می‌ریزد تا ققنوس از خاکستر خود برخیزد.

از همین رو نماد الگوهای گذشته است؛ گذشته‌هایی حتی فراتر از این تجسم. پس در پیوندش با ماه حتی در پی تغییر الگوهای اجدادی است. برای این منظور با سناریوهای مختلف در تلاش است تا با نمایش محدودیت‌های زندگی فعلی و گذشته، فرد را وادار کند تا فراتر از آنها حرکت کند و تغییرشان دهد.

برای همین با پیوند ماه و پلوتو، فرد در طول زندگی بارها و بارها تجربیاتی را تکرار می‌کند که احساس ناامنی و بی‌ارزشی‌هایش را به او یادآور می‌شود تا نهایتاً به این آگاهی دست یابد که تغییر ضرورت است. حوزه این تجربیات عمدتاً مربوط به حوزه مسائل خانه‌ای است که این پیوند در آن فعال شده است.

 

مسیر تکامل

اما با این پیوند چطور باید این احساس ناامنی را تغییر داد؟

هرگاه پلوتو بر ماه نظر کند، قصد تکاملی آن حذف یک وابستگی بیرونی است. بدون شک در این پیوند هم همین امر دنبال می‌شود. فرد باید بیاموزد که فراتر از تجربه الگوهای مادرگونه گذشته خود عمل کند. باید خودانگاره‌ای که بر مبنای تایید یا عدم تایید بیرون شکل یافته تغییر دهد. پس الگوها، ساختارها، اعتقادات و جهت‌گیری‌های شرطی شده‌ای که در حافظه ناخودآگاه ذخیره شده باید حذف گردد. برای همین ابتدا باید به عمق ناخودآگاه خود نقب بزند؛ آن را به سطح آگاهی بیاورد. تا بعد بتواند با حذف و جایگزین کردن الگوهای عادتی و ذهنی جدید تغییر را رقم بزند.

ماه و پلوتو هر دو همچون جادوگری از قدرت شفا برخوردار هستند. پس در همراهی هم می‌توانند دگردیسی عظیمی ایجاد کنند. این پیوند کمک می‌کند تا سفر به عمق ناخودآگاه اتفاق بیفتد و برنامه‌ریزی‌هایی که در روان فرد شکل گرفته بیرون کشیده شود؛ برنامه‌ریزی‌هایی که قدمتی فراتر از این زندگی دارند. در این سفر فرد می‌آموزد که به جای چنگ زدن به دنیای بیرون، بر واقعیت درون تمرکز کند. به هسته درونی خود متصل شود، همان منبع حقیقی ارزشمندی.

مطمئناً با انرژی آب (ماه و پلوتو هر دو حاکمان نشان‌های آب هستند) نمی‌توان در سطح ذهن عمل کرد. باید به نیروی درونی، شهودی، روانی و عاطفی گوش سپرد. یعنی همان انرژی رها، رام نشده و بی قید و شرط زنانه که می‌تواند الگوی درست مادری را برایش تداعی کند. در اینجاست که فرد با سپردن خود به انرژی غریزی درونی می‌تواند جهان را به عنوان منبع انرژی مادرانه فهم کند. بند ناف خود را از دیگری قطع و به منبع اصلی وصل کند؛ تا این بار خودش نقش مادر مثبت و پرورنده را برای خود ایفا کند؛ و به واسطه آن احساس امنیت سالم و حقیقی را تجربه کند. حتی آنقدر تحول عمیقی را رقم بزند که با تغییر خوانش ژن‌هایش این میراث را به نسل بعدی خود منتقل کند.

البته باید توجه داشت که این روند رشد چه به صورت تدریجی و چه ناگهانی در صورتی رقم خواهد خورد که فرد از فرکانس بالای انرژی این پیوند بهره ببرد. در غیر این صورت در فرکانس پایین می‌تواند فرد را در فشار روانی و ذهنی نگه دارد. در موارد حاد حتی می‌تواند نتایج سخت و سنگینی برایش به همراه داشته باشد. پس برای درک درس‌های آن لازم است به هشدارهای پلوتو توجه داشت.

معمولا این افراد به مسیرهای خودشناسی، روانشناسی، موضوعات معنوی و ماورای طبیعی هدایت می‌شوند. اما در غیر این صورت هم می‌توان هوشیارانه و آگاهانه به این مسیر ورود کرد. فارغ از زن یا مرد بودن تلاش برای احیای انرژی زنانه ضرورت دارد. ضمن اینکه ارتباط با مادر زمین و دریافت انرژی پاک طبیعت، به خصوص متناسب با عنصر نشان فعال شده، می‌تواند در بالا نگه داشتن سطح انرژی فرد موثر باشد.

11 Responses

  1. این پیوند رو دارم و در تمام زندگیم درگیرش بودم با الگوی رهایی
    حتی دیشب
    به یک استیصال عمیق رسیدم و خیلی خسته‌ام
    پلوتو اصلا استراحتی بهم نداده
    گفتم اگر قرار چیزی تغییر کنه انگار اینه که من به این باور برسم که از دیگری ( مادر،پدر، پارتنر) جدا هستم و منِ من به اونها وابسته نیست. و این خیلی سخته.
    دیشب خواب دیدم مادر بزرگم که فوت شده،دوباره فوت شده.
    فکر کنم چیزی بالاخره در حال تغییره…

  2. عالی بود عالی من این پیوند رو دارو و فشار سنگینی از محیط خونه دارم. همچنان حس بی عرضگی و کمبود اعتماد به نفس دارم
    مادری دارم که از اول جرات و شهامت رو از من گرفته و تازه دارم عزمم رو جزم میکنم تا قدم‌های بزرگتر بردارم
    پیوند ماه شش درجه و پلوتو یک درجه در خونه شش کماندار
    موفق باشید

  3. عالی بود ممنون 🪬
    بعنوان کسی که ماه ماهی در خانه چهارم و روی خط ic در کانجاکت پلوتو خانه ۱۰ دارم با تمام وجود این موارد رو حس کردم و بنظرم آگاه بودن از روندی که داره اتفاق میوفته لازمه برای شخص چون عدم شناخت این انرژی واقعا سخته درک اینهمه تضاد.مثل اینکه داخل یه گرداب که نمیشه به هیچ کجا متصل شد رو داره تا وقتی که بفهمی خودت فقط هستی که می‌تونه کمکت کنه.ولی الان بعد از فهمش دارم میبینم چقدر لازم بوده هنوز اثرات سختیش مثل زخم روان هست ولی وقتی درک میکنم که پخته تر شدم برام شیرینه.پلوتو با انرژی دارکش متخصص بیرون کشیدن اون موی توی ماسته.🤚🌱🪐🪐🌙⭐

  4. ممنون ثمر عزيز مثل هميشه كامل و قابل فهم توضيح دادين و من چندين بار ميخونم و مرور ميكنم ممنون بابت انرژى و وقت كه ميزارين 🙏☘️🌺

    1. ما برای انتقام مهسا امینی آمده ایم

      سلام خامنه ای، منم مهسا امینی
      سلام خامنه ای، من هستم، مهسا امینی، می شناسی! همانی که دو سال پیش به خاطر چند تار مو راهی گورستانش کردی، بعدش با عصا جلوی یه مشت درجه دار مزدور و کودک کش با تکبر رژه رفتی و کون خودتو را جنبوندی و دهن نحس و نجست را باز کردی و عربده کشیدی و عرعر کردی و ادعای کردی چیزی نشده، یه دختره افتاده زمین مُرده، این همه فتنه و جار و جنجال نداره، امیدوارم یادت مانده باشه.
      سلام خامنه ای، منم مهسا امینی، بعد دو سال برگشتم، می دونی چرا؟ آخه تو آنقدر مار خوردی که افعی شده ای، سی و پنج سال هر جنایتی خواستی کردی، حالا که به سراشیبی سقوط افتادی یاران خراسانی ات را فدا کردی. رئیسی را با با انداختن هلیکوپترش سقط کردی، قالیباف و جلیلی را به اسم انتخابات لجن مال و کهنه حیض کردی. اسم و خون من (مهسا امینی) را پیراهن عثمان کردی و با فریب دادن مردم و جوانان، نوچه ات پزشکیان (تُرک خر) را بالا آوردی تا پسرت رو جانشین خودت بکنی. اما من نمی گذارم و این دو روز باقیمانده را برای خودت و پسرت (مجتبی یا میثم یا هر کره خر دیگه ای) زهرمار و جهنم می کنم.
      سلام خامنه ای، منم، مهسا امینی، همان دختری که فقط چند تار مویش بیرون بود، الان برگشته ام با همان چند تار مو، دور عمامه ات (دستاری که تو به آن عمامه پیامبر می گویی)، باز کنم و به باد بدهم. تو زندگی ام را از من گرفتی، منم حیثیت تو را نابود می کنم. نمی گذارم آب خوش از گلوی نحس و نجست پایین برود.
      سلام خامنه ای، منم مهسا امینی، یادت آمد، همان که از سنگ قبرش هم ترسیدی، همان که یادبودش را غدقن کردی، همان که نگذاشتی برایش سالگرد بگیرند. یادت هست که برای قاسم کتلت (قاسم سلیمانی کودک کش و قصاب سوریه) و رئیسی ذغال اخته که جنگل سبز برایش جهنم شد (برعکس ابراهیم خلیل که آتش برایش گلستان شد) مملکت را تعطیل کردی، هزاران مزدور را به خیابان کشیدی و خرج ها کردی تا مثلا اون پشکل ها را ابالفضل العباس و سید الشهدا (نوه پیامبر اسلام) جلوه بدی، تو خودت را مدافع کودکان و زنان غزه نشان می دهی و برایشان عزا می گیری ولی کودکان ایرانی را (مثل کیان پیرفلک و کودکان هواپیمای اوکراینی) و دختران ایرانی را (مثل غزاله چلابی، اسرا پناهی و …) به خاک و خون کشیدی و حتی یه یادبود را از آنها دریغ کردی، اما منم مهسا امینی، حالا ببین و تماشا کن چه جور همه شماها را به لجن می کشم. همانجور که تمام زندگی ما دختر و پسرای ایرانی رو به لجن کشیدی.
      سلام خامنه ای، من هستم، مهسا امینی، دختری از کردستان، با چند تار مو برگشتم تا برای خودم سالگرد بگیرم. تا همه ایران را با خودم همراه بکنم. راستی تعطیلی مملکت چه حسی دارد. راستی به زور آوردن مردم به خیابان چه کیفی دارد. من مملکت را تعطیل نمی کنم. من مردم را زور نمی کنم. آنها خودشان می آیند و همه جا را به نام مهسا امینی می کنند. هر کوی و برزن و خیابانی که اسم قاسم کتلت (قاسم سلیمانی) و خمینی و خامنه ای کودک کش است را به نام مهسا امینی می کنند. هر جا عکس و مجسمه اونه به جاش عکس و مجسمه مهسا امینی و دختران و پسران ایران زمین را می گذارند که به خاطر من شهید شدند تا یادشون نروند آخوندای جنایتکار و کثیف شیعه (خمینی، خامنه ای)چه جنایتی در حق زنان و دخترای ایرانی و سُنی مرتکب شدند. آنان آمده اند تا به توی دیوث نشان دهند می خواهند برای دختر ایران زمین نه سوگواره، بلکه یادواره رقص و جشن و شادی بگیرند و تو این یادواره شادی هر چی روسری و روبنده است بردارند و آزادی خودشونو از دیو پست فطرتی مثل تو جشن بگیرند.
      سلام خامنه ای، من هستم، مهسا امینی. همان که رئیس جمهور دست نشانده ات پزشکیان (تُرک خر)، با خون من و با نام من، بالا آمد و مردم را فریب داد. حالا من آمده ام مشتش را باز کنم، نیرنگش را بازگو کنم و حق خودم را بگیرم، ببینم می گذاره برای خودم یادواره بگیرم یا اینم دست به باطوم و اسپری فلفل میشه و غصه کسب و کار مردمو می خوره و دختر و پسرای این سرزمین را به خاک و خون و زندان می کشاند.
      سلام خامنه ای، منم مهسا امینی، آمده ام انتقام سخت بستانم. از تو، از فرزندان حرام خورت. از اون نظامیا و پلیسایی که دنبال دختر و ناموس مردم کردن و یکی یکی تو خیابون یا گوشه زندان کشتنشون و گفتن خودشون مُردن، یکی شوو را از بالای ساختمون انداختن و گفتن خودشون خودکشی کردن، مرض داشتن، غرض داشتن. حالا نوبت من است. اومدم از یکی یکی شون انتقام بگیرم. از اون سپاهیا، از اون بسیجیا، از اون پلیسای بی شرف و بی ناموس که دنبال من و دخترای ایران زمین کردن. اونایی که به ما لگد و باطوم زدن. به ما گلوله ساچمه ای واقعی زدن و چشمای زیبای ما را کور کردن تا جنایات شما را نبینیم و فیلم نگیریم. اونایی که طناب دار گردن جوونای ما انداختن، و تمام اونهایی که ما را خون به دل کردن.
      آهای خامنه ای کثیف و پست، منم مهسا امینی، گفتم نوبت انتقام سخته، اونم از مزدورات، نه نه، اول از همه نوبت ناموس توست. حالا نوبت ناموس توست که مزه اسید رو بچشند. می دانی اسید پاشیدن روی صورت دخترا چه حالی داره. همین کاری که مزدورای تو در اصفهان و تهران و زندانها با دخترای ایران زمین کردند. می دانی دخترای ایران زمین مزه گلوله ساچمه ای تو چشم و کوری را با تمام وجودشون چشیدند و کاسه چشمون خالی شد و چه دردی کشیدند. حالا نوبت ناموس توست که درد باطوم و اسپری فلفل را بچشند. حالا نوبت ناموس توست که درد لگد با چکمه به پهلو را بچشند. حالا نوبت ناموس تو است که یه باره بیفتند زمین سقط بشند، نوبت توست که داغ بچه ها و نوه و نتیجه ات را ببینی همینجور که داغ منو به دل مادرم گذاشتی و بعدش به پدرم تهمت زدید که بیگانه پرسته، بیگانه پرست تویی مزدور آخوند انگلیسی، مزدور اسرائیلی، شیعه قلّابی.
      آهای خامنه ای، منم مهسا امینی، یادت هست، خیلی خوبم یادت هست. دیگه می خواهم کابوس هر شب تو باشم. رویای نیمه شب هایت باشم. کاری کنم که خودت پاشی بیای پابوس قبرم. منم مهسا امینی، دختر مظلوم ایران زمین که از خودم می پرسم «به کدامین گناه کشته شدم»
      آهای خامنه ای، وارث دروغین حیدر، منم مهسا امینی، من نمی خواهم ایران را سیاهپوش بکنم، من می خواهم شهرها را سفیدپوش بکنم. من می خوام عکسمو همه چا بچسبونم. من می خوام مردم یک روز بلکه یک ماه بلکه یک سال را به نام من به جای سوگواری، در کوچه و خیابان و میدان ها و پارکها، خوشحالی بکنن، شادی و رقص بکنن و هر آوازی که دوست دارن بخونن و دیگه برای اون «برایِ» تاوان پس ندن. برای مدرسه رفتن مجبور نباشن از ابتدایی تا دانشگاه حجاب زورکی سر بگذارند. برای ورزش کردن مجبور نباشن پشت دیوارها و پرده های بلند بروند، برای شادی کردن مجبور نباشند توی پستوی خانه ها بروند.

      منتظرتم خامنه ای، تو هم منتظر من باش. شهریور (سپتامبر) امسال ماه من است، ماه مهسا امینی. سال تحصیلی جدید سال مهسا امینی است. هر مدرسه و دانشگاه، هر کوی و برزن، هرشهر و هر روستا، هر کوچه و هر خیابان، هر پسر و هر دختر ایرانی، همه مهسا امینی، من دارم می آیم با همه دختران و پسران ایرانی که به دنبال آزادی هستند، به دنبال رهایی هستند، به دنبال شادی و عشق و حال هستند. ما داریم به خیابان برمی گردیم. تو هم به سراغ ما بیا با باطوم و اسپری و تفنگ و تانک تا ببینی آخرش کدام یک از ما پیروز می شویم. آمده ایم تا برای اولین و آخرین بار با یک صدا بگوییم «مرگ بر خامنه ای»، «گورتو گم کن خامنه ای»

      منتظرتم خامنه ای. حتی اگر هم نیای پابوس قبرم، دیر یا زود، دیو مرگ تو رو به من می رسونه.

      منتظرتم خامنه ای، با تقدیم بهترین نفرین ها، مهسا امینی، دختر کردستان

      دست به دست کنید برسد به دست تمام ایرانیان و کسانی که از خامنه ای کینه دارند و منتظر انتقام سخت هستند.
      We have come to avenge Mahsa Amini

  5. درود و سپاس بیکران ثمر عزیز. چقدر آموختم و لذت بردم از تحلیل و تفسیر شما.در حال نکته برداری از مطالب ارزشمندتون هستم.. من پیوند پلوتو و نود جنوبی با خورشید در خانه 1 نشان خوشه دارم. تجربه از دست دادن ها و قتل در خانواده مواجه بودم !! از تحلیل شما کمک می گیرم تا بتونم به تفسیری متناسب با این پیوند رهنمون بشم. باز هم سپاس از نوشته های پر مغز و عمیق شما نازنین. افق اندیشه هایتان هر روز گسترده تر.

  6. ما برای انتقام مهسا امینی آمده ایم

    سلام خامنه ای، منم مهسا امینی
    سلام خامنه ای، من هستم، مهسا امینی، می شناسی! همانی که دو سال پیش به خاطر چند تار مو راهی گورستانش کردی، بعدش با عصا جلوی یه مشت درجه دار مزدور و کودک کش با تکبر رژه رفتی و کون خودتو را جنبوندی و دهن نحس و نجست را باز کردی و عربده کشیدی و عرعر کردی و ادعای کردی چیزی نشده، یه دختره افتاده زمین مُرده، این همه فتنه و جار و جنجال نداره، امیدوارم یادت مانده باشه.
    سلام خامنه ای، منم مهسا امینی، بعد دو سال برگشتم، می دونی چرا؟ آخه تو آنقدر مار خوردی که افعی شده ای، سی و پنج سال هر جنایتی خواستی کردی، حالا که به سراشیبی سقوط افتادی یاران خراسانی ات را فدا کردی. رئیسی را با با انداختن هلیکوپترش سقط کردی، قالیباف و جلیلی را به اسم انتخابات لجن مال و کهنه حیض کردی. اسم و خون من (مهسا امینی) را پیراهن عثمان کردی و با فریب دادن مردم و جوانان، نوچه ات پزشکیان (تُرک خر) را بالا آوردی تا پسرت رو جانشین خودت بکنی. اما من نمی گذارم و این دو روز باقیمانده را برای خودت و پسرت (مجتبی یا میثم یا هر کره خر دیگه ای) زهرمار و جهنم می کنم.
    سلام خامنه ای، منم، مهسا امینی، همان دختری که فقط چند تار مویش بیرون بود، الان برگشته ام با همان چند تار مو، دور عمامه ات (دستاری که تو به آن عمامه پیامبر می گویی)، باز کنم و به باد بدهم. تو زندگی ام را از من گرفتی، منم حیثیت تو را نابود می کنم. نمی گذارم آب خوش از گلوی نحس و نجست پایین برود.
    سلام خامنه ای، منم مهسا امینی، یادت آمد، همان که از سنگ قبرش هم ترسیدی، همان که یادبودش را غدقن کردی، همان که نگذاشتی برایش سالگرد بگیرند. یادت هست که برای قاسم کتلت (قاسم سلیمانی کودک کش و قصاب سوریه) و رئیسی ذغال اخته که جنگل سبز برایش جهنم شد (برعکس ابراهیم خلیل که آتش برایش گلستان شد) مملکت را تعطیل کردی، هزاران مزدور را به خیابان کشیدی و خرج ها کردی تا مثلا اون پشکل ها را ابالفضل العباس و سید الشهدا (نوه پیامبر اسلام) جلوه بدی، تو خودت را مدافع کودکان و زنان غزه نشان می دهی و برایشان عزا می گیری ولی کودکان ایرانی را (مثل کیان پیرفلک و کودکان هواپیمای اوکراینی) و دختران ایرانی را (مثل غزاله چلابی، اسرا پناهی و …) به خاک و خون کشیدی و حتی یه یادبود را از آنها دریغ کردی، اما منم مهسا امینی، حالا ببین و تماشا کن چه جور همه شماها را به لجن می کشم. همانجور که تمام زندگی ما دختر و پسرای ایرانی رو به لجن کشیدی.
    سلام خامنه ای، من هستم، مهسا امینی، دختری از کردستان، با چند تار مو برگشتم تا برای خودم سالگرد بگیرم. تا همه ایران را با خودم همراه بکنم. راستی تعطیلی مملکت چه حسی دارد. راستی به زور آوردن مردم به خیابان چه کیفی دارد. من مملکت را تعطیل نمی کنم. من مردم را زور نمی کنم. آنها خودشان می آیند و همه جا را به نام مهسا امینی می کنند. هر کوی و برزن و خیابانی که اسم قاسم کتلت (قاسم سلیمانی) و خمینی و خامنه ای کودک کش است را به نام مهسا امینی می کنند. هر جا عکس و مجسمه اونه به جاش عکس و مجسمه مهسا امینی و دختران و پسران ایران زمین را می گذارند که به خاطر من شهید شدند تا یادشون نروند آخوندای جنایتکار و کثیف شیعه (خمینی، خامنه ای)چه جنایتی در حق زنان و دخترای ایرانی و سُنی مرتکب شدند. آنان آمده اند تا به توی دیوث نشان دهند می خواهند برای دختر ایران زمین نه سوگواره، بلکه یادواره رقص و جشن و شادی بگیرند و تو این یادواره شادی هر چی روسری و روبنده است بردارند و آزادی خودشونو از دیو پست فطرتی مثل تو جشن بگیرند.
    سلام خامنه ای، من هستم، مهسا امینی. همان که رئیس جمهور دست نشانده ات پزشکیان (تُرک خر)، با خون من و با نام من، بالا آمد و مردم را فریب داد. حالا من آمده ام مشتش را باز کنم، نیرنگش را بازگو کنم و حق خودم را بگیرم، ببینم می گذاره برای خودم یادواره بگیرم یا اینم دست به باطوم و اسپری فلفل میشه و غصه کسب و کار مردمو می خوره و دختر و پسرای این سرزمین را به خاک و خون و زندان می کشاند.
    سلام خامنه ای، منم مهسا امینی، آمده ام انتقام سخت بستانم. از تو، از فرزندان حرام خورت. از اون نظامیا و پلیسایی که دنبال دختر و ناموس مردم کردن و یکی یکی تو خیابون یا گوشه زندان کشتنشون و گفتن خودشون مُردن، یکی شوو را از بالای ساختمون انداختن و گفتن خودشون خودکشی کردن، مرض داشتن، غرض داشتن. حالا نوبت من است. اومدم از یکی یکی شون انتقام بگیرم. از اون سپاهیا، از اون بسیجیا، از اون پلیسای بی شرف و بی ناموس که دنبال من و دخترای ایران زمین کردن. اونایی که به ما لگد و باطوم زدن. به ما گلوله ساچمه ای واقعی زدن و چشمای زیبای ما را کور کردن تا جنایات شما را نبینیم و فیلم نگیریم. اونایی که طناب دار گردن جوونای ما انداختن، و تمام اونهایی که ما را خون به دل کردن.
    آهای خامنه ای کثیف و پست، منم مهسا امینی، گفتم نوبت انتقام سخته، اونم از مزدورات، نه نه، اول از همه نوبت ناموس توست. حالا نوبت ناموس توست که مزه اسید رو بچشند. می دانی اسید پاشیدن روی صورت دخترا چه حالی داره. همین کاری که مزدورای تو در اصفهان و تهران و زندانها با دخترای ایران زمین کردند. می دانی دخترای ایران زمین مزه گلوله ساچمه ای تو چشم و کوری را با تمام وجودشون چشیدند و کاسه چشمون خالی شد و چه دردی کشیدند. حالا نوبت ناموس توست که درد باطوم و اسپری فلفل را بچشند. حالا نوبت ناموس توست که درد لگد با چکمه به پهلو را بچشند. حالا نوبت ناموس تو است که یه باره بیفتند زمین سقط بشند، نوبت توست که داغ بچه ها و نوه و نتیجه ات را ببینی همینجور که داغ منو به دل مادرم گذاشتی و بعدش به پدرم تهمت زدید که بیگانه پرسته، بیگانه پرست تویی مزدور آخوند انگلیسی، مزدور اسرائیلی، شیعه قلّابی.
    آهای خامنه ای، منم مهسا امینی، یادت هست، خیلی خوبم یادت هست. دیگه می خواهم کابوس هر شب تو باشم. رویای نیمه شب هایت باشم. کاری کنم که خودت پاشی بیای پابوس قبرم. منم مهسا امینی، دختر مظلوم ایران زمین که از خودم می پرسم «به کدامین گناه کشته شدم»
    آهای خامنه ای، وارث دروغین حیدر، منم مهسا امینی، من نمی خواهم ایران را سیاهپوش بکنم، من می خواهم شهرها را سفیدپوش بکنم. من می خوام عکسمو همه چا بچسبونم. من می خوام مردم یک روز بلکه یک ماه بلکه یک سال را به نام من به جای سوگواری، در کوچه و خیابان و میدان ها و پارکها، خوشحالی بکنن، شادی و رقص بکنن و هر آوازی که دوست دارن بخونن و دیگه برای اون «برایِ» تاوان پس ندن. برای مدرسه رفتن مجبور نباشن از ابتدایی تا دانشگاه حجاب زورکی سر بگذارند. برای ورزش کردن مجبور نباشن پشت دیوارها و پرده های بلند بروند، برای شادی کردن مجبور نباشند توی پستوی خانه ها بروند.

    منتظرتم خامنه ای، تو هم منتظر من باش. شهریور (سپتامبر) امسال ماه من است، ماه مهسا امینی. سال تحصیلی جدید سال مهسا امینی است. هر مدرسه و دانشگاه، هر کوی و برزن، هرشهر و هر روستا، هر کوچه و هر خیابان، هر پسر و هر دختر ایرانی، همه مهسا امینی، من دارم می آیم با همه دختران و پسران ایرانی که به دنبال آزادی هستند، به دنبال رهایی هستند، به دنبال شادی و عشق و حال هستند. ما داریم به خیابان برمی گردیم. تو هم به سراغ ما بیا با باطوم و اسپری و تفنگ و تانک تا ببینی آخرش کدام یک از ما پیروز می شویم. آمده ایم تا برای اولین و آخرین بار با یک صدا بگوییم «مرگ بر خامنه ای»، «گورتو گم کن خامنه ای»

    منتظرتم خامنه ای. حتی اگر هم نیای پابوس قبرم، دیر یا زود، دیو مرگ تو رو به من می رسونه.

    منتظرتم خامنه ای، با تقدیم بهترین نفرین ها، مهسا امینی، دختر کردستان

    دست به دست کنید برسد به دست تمام ایرانیان و کسانی که از خامنه ای کینه دارند و منتظر انتقام سخت هستند.
    We have come to avenge Mahsa Amini
    Hello Khamenei, I am Mehsa Amini

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

انجمن آزاد آسترولوژی تکاملی ایران

جامعه کسانی که آسترولوژی را “دانش مقدس” می‌دانند

Society of those who consider astrology “Sacred Knowledge”