هر خانواده، درست مانند یک ارگانیسم زنده، درون جهان خود زیست میکند. ترکیب سلولی آن از افراد تشکیل شده اما روح مشترکی دارد که میان اعضا خانواده در جریان است؛ چیزی که در زبان آسترولوژی میتوان آن را “نقشه ترکیبی یا هارمونی مشترک” خانواده نامید.. میدانی از انرژی که امضاهای سیارهای تکتک اعضاع را در یک مدار بزرگتر با هم پیوند میدهد.
در این میدان خانواده اگر دقیق نگاه کنید هر عضو همچون سلولی با کارکرد خاص عمل میکند: بعضی افراد خانواده نقشهای عصبی و پیامرسان دارند/مرکوری ها، بعضی سلولهای عاطفی و تغذیهگرند/ ماه یا ونوسیها، بعضی ساختار را نگه میدارند و حد و مرز می گذارند/ سترنی ها و بعضی افراد در خانواده ضربان تحولاند/ پلوتو یا اورانوسی ها.. و سلامت خانواده بستگی دارد به هماهنگی این ریتمها و تبادل درست انرژی میانشان. همان چیزی که در روانشناسی سیستمی “بازخورد” نام دارد.
اگر یکی از اعضا دچار انسداد روانی یا هیجانی شود برای مثال انرژی ماه ش سرکوب شود یا مرکوری او از بیان باز بماند، بدن خانواده علامت میدهد. درست مثل بدن انسان که در واکنش به درد، التهاب تولید میکند و گاهی یکی از فرزندان بصورت ناخودآگاه حامل تنش ناپذیرفته کل سیستم میشود: افسردگی، اضطراب یا شورش او در واقع بازتاب تلاطم پنهان درون میدان است.
به همین دلیل است که در زبان آسترولوژی، خانواده را میتوان “میکروکاسم” یا “جهان کوچک” روح جمعی دانست؛ جایی که مدارهای سیارهای با مدارهای روانی تلاقی میکنند.
چرا خانواده به هموستاز نیاز دارد؟
در نظامهای زنده، هر تغییر ناگهانی در تعادل انرژی، استرس ایجاد میکند. بدن برای بقا، مکانیسمی خودکار دارد که “هموستاز” نامیده میشود.. نیرویی که تلاش میکند وضعیت موجود را حفظ کند تا ساختار فرو نپاشد. خانواده هم چنین مکانیسمی دارد.
در زبان آسترولوژی روانشناسی، هموستاز خانواده یعنی مقاومت ناخودآگاه سیستم در برابر تغییر که میتوان آن را به انرژی نگه دارنده سترن تشبیه کرد: همان نیرویی که ساختار، قانون و الگوهای قدیمی را نگه میدارد، حتی وقتی رشد پلوتویی در آستانه وقوع است.
هر بار که یکی از اعضا تصمیم میگیرد نقش خود را تغییر دهد مثلاً دختر خانواده از الگوی “مراقبت از همه” خارج شود یا پسر بخواهد مسیر متفاوتی از سنت خانوادگی برود، سیستم بلافاصله واکنش نشان میدهد. نه از بدی بلکه از ترس فروپاشی نظم آشنا. این واکنش میتواند به شکل انتقاد، سکوت، احساس گناه یا حتی بیماری در یکی از اعضا ظاهر شود. انگار سترن به عنوان نگهبان ساختار، هشدار میدهد “اگر تو عوض شوی، همه باید عوض شویم.”
پویایی سیارهای هموستاز
در چارت های خانوادگی، سیارههایی که با سترن، پلوتو یا ماه در تماس تنگاتنگاند معمولاً حامل کدهای هموستازند. به عنوان مثال پیوندهای سترن/پلوتو حامل کدهای نگهداری کنترل و قدرت و ترس از هرجومرج هستند. خانوادههایی با این امضا معمولاً تاریخچهای از رنج و بقا دارند و ناآگاهانه درد را با پسوندهای “ثبات” یکی میگیرند. یا مثلا پیوندهای ماه/نپتون حامل کدهای چسبندگی هیجانی هستند فرافکنی عشق و ترحم را به جای استقلال اشتباه می گیرند.
بنابراین هموستاز در این سطح، تنها یک دفاع نیست بلکه حافظه سلولی خانواده است. مانند DNA عاطفی که از نسل به نسل منتقل میشود تا بگوید: “چگونه زنده ماندیم” اما همین الگوی بقا، در زمان تحول به مانع رشد تبدیل میشود.
پارادوکس زندهبودن خانواده
خانواده از یک سو محیطی برای رشد فرد است/ ماه و از سوی دیگر ساختاری است که فرد را در خود فرو میبلعد/سترن. این دو قطب بین “دلبستگی” و “خودکفایی” کشمکش دائمی دارند. آسترولوژی این کشمکش را در محور چهارم و دهم چارت نشان میدهد..خانه چهارم ریشه و خانواده در برابر خانه دهم جهان بیرون و خودکفایی.
در آغاز زندگی، انرژی ما در بخش خرچنگ خانواده ریشه می کند تا بقا تضمین شود اما مسیر تکامل حرکت تدریجی بهسوی خورشید و تفرد است. اگر خانواده نتواند این عبور را تاب آورد، هموستاز فعال میشود.. جایی که خانواده تبدیل به مانعی برای رشد می گردد.
در چنین وضعی، فردی که میخواهد رشد کند معمولاً از سوی سیستم مسألهدار یا خارج از نظم تلقی میشود اما در واقع او تنها ناقل انرژی تغییر است؛ همان چیزی که روانتحلیلگرها آن را “پرسونا از هم گسسته جمع” مینامند.. کسی که باید چیزی را برای کل سیستم آگاه کند.
وقتی سیستم میخواهد بیدار شود
هر بحران خانوادگی، بیماری، طلاق، مهاجرت، مرگ یا حتی موفقیت یکی از اعضا مثل گذر پلوتو از خانه چهارم است: ساختار قدیم را میلرزاند تا الگوی جدیدی زاده شود.
در ظاهر، خانواده مقاومت میکند، اما در باطن، روان جمعی در پی بازسازی ریتم خود است. اینجاست که کار آگاهانه معنا پیدا میکند: دیدن الگوهای پنهان، شنیدن صدای ناخودآگاه سیستم و بازنویسی قانونهای نانوشته.
در نهایت
خانواده یک بدن زنده است یا حتی بهتر است بگوییم موجود زنده با روانی جمعی و حافظهای سیارهای. هموستاز آن همان مکانیسم طبیعی برای محافظت از بقا است اما اگر بدون آگاهی بماند جلوی تحول پلوتویی را میگیرد.
درک این واقعیت به ما کمک میکند در برابر مقاومتهای درونی خانواده، خشمگین نشویم بلکه آن را همچون واکنش طبیعی بدن ببینیم.. تلاشی برای حفظ حیات. وظیفه ما این نیست که زودتر از موعد زنجیرها را پاره کنیم بلکه باید آرام و پیوسته، مدار جدیدی در سیستم باز کنیم.. مداری که بتواند عشق را در شکلی تازه به گردش درآورد.
یک پاسخ
مطلب بسیار نفیس و عالی و شگفت انگیز بود هر جمله منو بوجد آورد و بر جانم نشست ممنونم