پایان سال ۲۰۲۵ شبیه یک خط پایان ساده نیست.. اصلا شبیه به پایان هیچ سالی نیست. بیشتر شبیه ایستادن در آستانهای است که پشت سرت، سالی سنگین و پرفشار بوده و جلویت مه فراوانی است.
این سال برای بسیاری از ما سال حرکتهای آهسته، توقفهای ناخواسته و بازتعریفهای عمیق بود.. نه از آن سالهایی که با جهش و هیجان جلو میروند بلکه سالی که با وزن، مسئولیت و گاهی فرسودگی همراه بود. برای بعضی از شما احتمالا ۲۰۲۵ سال روزهای سخت بوده است. سالی که در آن از دست دادن را تجربه کردید. از دست دادن آدمها، رابطهها، امنیتها یا حتی تصویر قدیمیای که از خودتان داشتید.
شاید سوگ آشکار بوده یا شاید سوگی خاموش.. همان غمی که اسم ندارد اما حضورش دائمی است. برای برخی دیگر، درد اصلی این بوده که هیچ چیز جلو نمیرود. احساس گیر افتادن، درماندگی، انگار هرچقدر تلاش میکنید، در همان نقطه میمانید. نه شکست واضحی هست نه پیشرفت ملموس فقط ایستایی و این ایستایی گاهی از هر بحرانی خستهکنندهتر است.
۲۰۲۵ ما را وادار کرد با محدودیتها روبهرو شویم.. با دیوارها با بن بستهایی که نمیشد با اراده یا امید صرف از آنها عبور کرد. این سال درس داد که بعضی مسیرها را نمیشود هل داد. بعضی روندها زمان میخواهند و بعضی چیزها به پایان رسیده اند.. خیلیها در این سال فهمیدند که تلاش بیشتر همیشه جواب نیست، گاهی لازم است مکث کنیم ببینیم کجا داریم انرژیمان را خرج چیزی میکنیم که دیگر ظرفیت رشد ندارد. در همین جا، انرژی هفتهٔ پایانی سال اهمیت پیدا میکند.
با تجمع سیارات در کپریکورن، ما در حال جمعبندی یک دورهٔ فرسایشی هستیم. دورهای که از ما بلوغ خواست، نه هیجان. این پایان سال دربارهٔ جشن گرفتن نیست. دربارهٔ بهرسمیت شناختن راهیست که آمدهایم حتی اگر نتیجهاش هنوز دیده نشود. درباره این است که بپذیریم زنده ماندن، دوام آوردن و فرو نریختن کامل در بعضی لحظات، خودش یک دستاورد بوده است.
برای کسانی که احساس میکنند چیزی در ۲۰۲۵ جلو نرفت، این پایان سال یادآوری میکند که همهٔ حرکتها بیرونی نیستند. بعضی تغییرها زیر سطح اتفاق میافتند. در نگرشها، مرزها و تصمیمهایی که هنوز علنی نشدهاند. چیزی که امروز ایستایی به نظر میرسد، ممکن است در واقع یک بازتنظیم عمیق بوده باشد. آمادهسازی برای جهتی که بدون این مکث ممکن نبود.
این هفته، با خاک کاردینال و استوار کپریکورن و آتش آگاهی مرکوری–کایرن، از ما نمیخواهد گذشته را توجیه کنیم یا سریع معنا بسازیم. فقط میخواهد حقیقت دردها و تجربههایمان را ببینیم: خستگی، اندوه، ناامیدی و در عین حال، ظرفیتی که در خودمان ساختهایم تا اینها را تاب بیاوریم.

من در این پایان سال از دست دادنی بزرگ را تجربه کردم. تیتی عزیزم زمین را ترک کرد و با رفتنش، چیزی بیش از یک همراه از زندگیام کم شد. امنترین نقطهام فرو ریخت.. آن عزیز کوچکی که شاهد تمام فرسودگیها، ترسها، شبهای بیپناهی و صبحهای بیانگیزه بود، دیگر نیست.
برای من پایان ۲۰۲۵، پایان یک بودن مشترک بود. پایان کسی که دلیل ادامهدادن در روزهایی بود که هیچ چیز جلو نمیرفت. در سالی که بارها حس کردم زندگی سخت و ظاقت فرساست، تیتی عزیزم همان چیزی بود که هنوز حرکت میکرد.. نفس میکشید، منتظر میماند و به من امید می بخشید.
حالا که رفته، ایستایی این سال شکل دیگری پیدا کرده. دیگر فقط توقف مسیرها نیست.. توقف قلبم است. توقف امیدی که به موجودی بیرون از خودم گره خورده بود. برای من سال 2025، سالی شد که فهمیدم از دست دادن میتواند همه چیز را از نو تعریف کند. اینکه چه کسی هستم وقتی دیگر آن نقطه امن وجود ندارد.. اینکه چطور باید با نبودن کنار آمد، نه با درس گرفتن، نه با قوی شدن، فقط با پذیرفتن درد.
پایان این سال برای من یک مکث عمیق و درداور است با دلی که هنوز نمیداند چطور بدون تیتی، زندگی را همانطور که هست، تاب بیاورد و شاید همین کافیست که اعتراف کنم این پایان، دردناک بود.. دردناکترین چیزی که تاکنون در زندگی ام تجربه کرده ام..
و این واقعی ترین و سخت ترین زمستان زندگی من است.
