مخالفت لیلیت و پلوتو امروز دقیق میشود ما برای آنکه این مخالفت را درک کنیم ابتدا می بایست کهنالگوی لیلیت را بشناسیم اما لیلیت یک جرم آسمانی نیست بر خلاف پلوتو که در مدار کوپر قرار گرفته است بنابراین ابتدا بیایید مفاهیم عمیق تری را درک کنیم. (من قبلا در این لایو یوتیوب اجرام کمربند کوپر و تفاوت آن با کمربند سیارک ها را کاملا توضیح داده ام که امیدوارم آن را گوش داده باشید.)
پلوتو
پلوتو در کمربندی ورای مدار نپتون که به نام کمربندکوپر نامیده میشود و با مداری بیضی که مدار نپتون را قطع میکند، قرار گرفته است.. بنابراین من حس می کنم اگر ما پلوتو بعنوان انرژی کندالینی و بذر در نظر بگیریم مدار نپتون همان روحی است که پس از لقاح در جنین دمیده میشود.
ما میدانیم که از میان سیصد تا پانصد اسپرم آزاد شده که از دهانه رحم وارد میشوند تنها یکی میتواند پوسته سخت تخمک را شکافته و وارد آن شود. تخمک تنها یک روز زنده است اما اسپرم تا ۶ روز دوام می آورد.. من دلم میخواد این را اولین مبارزه یانگ گونه بنامم که در روان ما برای هستی یافتگی رخ میدهد.. شاید حتی همان جایی که اولین “من هستم” ما شکل میگیرد.
این آغاز سفری ۹ ماهه (متصل به انرژی ماه) است برای ورود به عالم ماده. این تخمک بارور شده را زیگوت مینامند.. این سلول تخم بارور شده، حاصل اتحاد انرژی اضداد است و این تنها یک لقاح ساده نیست. این اولین کدگذاری انسانی است که در طی آن یک سلول نر- اسپرم و یک سلول ماده- تخمک به اتحاد مقدس دست مییابند. بر اساس درسهای جفریولفگرین، پلوتو ساختار اسیدنوکلئیکها را کنترل میکند که زیربنای رشد و تکامل جهان افرینش را تشکیل میدهند. این همان کدهای ژنتیکی است که در فرایند اولیه اتحاد شکل میگیرد و حتی میتوان به آن کارمای ناخودآگاه جمعی نیز گفت.
فرایند تقسیم زیگوتها بنام فرایند میتوز است که انرژی آن را همان انزیمهای تحت کنترل پلوتو تامین میکنند. این سفر ۴ روزه فاز زیگوت در روز پنجم تبدیل به توده سلولی بلاستوسیست میشود. نکته ای که توجه خودم را جلب کرد اینکه زیگوت ها بلافاصله شروع به تقسیم شدن میکنند..دو، چهار، هشت، شانزده و.. اما تعداد قابل توجهی از زیگوت هاهرگز از این بخش تقسیم سلولی فراتر نمیروند چرا که پس از رسیدن به نقطه هشت سلول( عدد هشت مظهر اتحاد بشمار می رود و در اندیشه های مسیحی بمفهوم تولد دوباره و باززایی است)، سلولها شروع به تمایز کرده و ویژگیهای خاص خود را میگیرند. چیزی که باید در نهایت به آن تبدیل شوند! در همینجاست که دیواره بیرونی تخمک بسته میشود و اسپرم دیگری اجازه ورود پیدا نمیکند.
این بلاستوسیست به دیواره رحم حرکت میکند و به آن میچسبد.. حس میکنم این همان عبور از مدار و رسیدن به نپتون است.. ما وارد رحم میشویم.. کیسه آب دورمان شکل میگیرد و همانند نپتون و نشان ماهی، در آبهای بیکران یین مقدس و مادر خود قرار میگیریم.
بنابراین پلوتو نقطه اولیه آفرینش و درگاه ورود ما به دنیای ماده است.. انرژیهایی که از گذشته با خود حمل کرده ایم اکنون در سطحی دیگر ما به سیاره زمین و دنیای ماده میکشانند تا از این طریق رشد روح خود را تکامل ببخشیم.
اما لیلیت:
از دیدگاه نجومی لیلیت نیز همانند پلوتو بحثآفرین بوده است.. این دورترین نقطه از زمین در مدار ماه است شبیه به گرههای ماه یا نودها. گرهها ارتباط دهنده زمین/ماه با خورشید هستند، نمادی از اتصال اراده انسان با اراده الهی در حالیکه لیلیت اتصال دهنده انسان با تاریکترین بخش غریزی و طبیعی اوست. اگر ماه را ما طبیعت عاطفی و غریزی انسان بدانیم لیلیت یا ماهسیاه نشاندهنده عمیقترین بخش طبیعت انسان است که هم میتواند منشا خیر باشد و هم منبع شر.
ماهسیاهلیلیت آن بخش از آگاهی اولیه روح انسان است که به ما قدرت میدهد تا از بخش فراموششده یا تبعید شده خود بواسطه هبوط آگاه شویم و دوباره به ریشههای معنویمان باز گردیم. در کتاب لیلیت، حافظان شعله نوشته مری بلو که سال گذشته آن را ترجمه کردم این مفهوم به زیبایی هر چه تمامتر شرح داده شده است:
لیلیت، که نمایندة روح تراجنسیتی است، از طریق قلب خود با تمام هستی ارتباط برقرار میکند و با آن متحد میشود. در عوض، اینانا، دوموزی، گیلگمش و آدم-حوا نماد قطبیت یین و یانگ هستند و به آن برههای از زمان اشاره میکنند که لیلیت از اقامتگاه اصلی خود -یعنی از روی درخت مقدس- پر کشید و رفت.
این قطبیشدگی و جدایی، محرومیت بشر از فیض و رحمت الهی را در پی دارد. در این دوران(سیر نزولی) روح از جدایی خود آگاه شده و:
به جای نشستن بر روی درخت زندگی، بر درخت دانش (مرگآگاهی) رحل اقامت میافکند. بنابراین، رگ حیات بهشت -یعنی آگاهی وحدت جنینی دوران یوگایساتیا- با مرگ پیوند مییابد و روح را به جهان زیرین هدایت میکند و به سمت آروارههای باز جهنم میکشاند
- از کتاب لیلیت، حافظان شعله
این ماهسیاهلیلیت است که از طریق ارتباط دادن روح و روان، موجودیت حیوانی ما را ارتقا میبخشد. او نماد قدرت تعالی پنهان شده در روح ماست که از طریق ارتباط درونی سعی میکند ما را دوباره به آفرینش و الوهیت خویش پیوند زده و ما را دوباره به آن بازگرداند. از طریق ازدواج مقدس آنیما با لوگوس است که در آن از رنج روح محبوس در ماده رهایی می یابیم.
امروز میدانیم که ما همگی فرزندان خالق هستیم و قدرتهای پنهان شده در ریشههای معنوی ما نه اسطوره و داستان، بلکه حقیقت است که برای بسیاری از افراد این قدرت ها، ظرفیت های پنهان و دستنخوردهای هستند که در ضمیر ناخودآگاه مدفون گشتهاند. بنابراین لیلیت میتواند بعنوان بخشی از خودبرتر اما پنهان شده ما باشد که با تابع ذهن و روح سعی می کند ما را به آنها آگاه و بیدار کند. یونانیان آن را اپینویا مینامیدند. اپی به معنای بالا و نویا بمعنای عقل یا ذهن. این یعنی باقیمانده انرژی ارتباط با خالق که دارای جنبه های مردانه و زنانه بوده و ما را به شناخت خود میرساند. ما این موضوع را در درخت زندگی یا درخت معرفت که هم خیر و هم شر در آن کاشته شده می بینیم.
آنچه در هنگام جدایی لیلیت از آدم اتفاق افتاد جدا شدن الوهیت آدم از تمامیت او و درونی شدن این الوهیت بود. همانطور که در متون مقدس می خوانیم که آدم که تا قبل از آن با خدا بطور مستقیم صحبت میکرد ولی پس از آنکه از عدن رانده شد بوسیله فرشته مخصوصی این ارتباط شکل می گرفت.
از زمان این جدایی، انسانها از طریق پویایی جنسیتی همواره در تلاش برای کامل کردن این بخش از آگاهی جدا شده خود بوده اند. در آن سطح، رخدادهای کیهانی شاید به دوره لموریان برگردد که ایجادکننده شکافی بین تمامیت انسان و ظهور قطبیت ها بود. در آن زمان با جدایی تکه ای از زمین در اثر برخوردهای کیهانی، ماه شکل میگیرد که مدارش همچون رحم مادر، زمین را دربرمیگیرد.. گویی که بخشی از انرژی مادینه الهی از طریق وجههای دیگر خود سعی میکند با تمام قوا از آگاهی فرزندان خود روی زمین مراقبت کند. دلم میخواهد هم اکنون که در حال خواندن این سطور هستید به این فکر کنید که چگونه چرخه ۲۸ روزه ماه در تمام زندگی ما تجلی می یابد. از رشد جنین که در طی ۱۰ چرخه ۲۸ روزه کامل میشود یا ۴۰ هفته یا دوره های قاعدگی ۲۸ روزه زنانه که چرخه رشد در جهان افرینش هستند.. به این فکر کنید که در زمان های قدیمچگونه نور ماه توجه مردمان را به خود جلب کرد و با چرخش خود به مردمان ارتباط با دانش مقدس و چرخههای کیهانی را آموخت. درست در شب، زمانی که تفکر انسان با روحاش آمیخته میگردد ماه ظاهر میشود و نور خورشید را در سطح دیگری از آگاهی به ما منعکس میکند تا با بخشی از خودمان ارتباط بگیریم که در دنیای روز با انرژی یانگ و مردانه قابل دریافت نیست..
احساس من از این روایت این است که همانگونه که لیلیت از دستیابی مستقیم به آگاهی انسانی منع شد اما او پنهانی و در هر تاریکی ما را همچون مادری مهربان و حتی گریان صدا میزند.. شاید به همین دلیل هم باشد که نشان خرچنگ همواره با اشک معنا میشود. اشک مادر برای در آغوش کشیدن فرزندانی که از او جدا شده اند و مادرشان را به عنوان زنی خراب و هرزه و فاحشه خطاب کردهاند.
اتصال مدار زمین و ماه، فعال کننده این نقطه پنهان از آگاهی عمیق انسان است.. خلایی که کمتر انسانی به آن اعتماد میکند و ندای آن را میشنود.این همان نقطه ای است که میتواند باعث اتصال ما به آگاهی های برتر و خودمحورمان شود که در تسلط دنیای مردسالار و ماده نیست، این نقطه همچنین میتواند نقطه دفاعی ایگو و بخش تحریف شده ما باشد از آگاهی های بالاتر برای نگه داشتن ما در ترس، عدم اعتماد و یا رفتارهای مخرب.
کهنالگوی لیلیت با تمام کهن الگوهای زنانه تاریک در پیوند است، هکاته، پرسفونه، کالی و .. این ارتباط با تاریکترین بخش روان و قدرتمندترین جنبه نیروی حیات است که ما آن را امروز لیبیدو یا انرژی روانی میشناسیم
و ضمنا از یاد نبریم که لیلیت در ۳ شکل ظاهر میشود: سیارک لیلیت، Dark Moon LILITH و Black Moon LILITH
و Black Moon LILITH یا ماهسیاهلیلیت نقطه ای در فضا است که دومین نقطه کانونی مدار ماه به دور زمین و سایه اختری را نشان میدهد. این همانند یک فضای خالی و سیاه است که میتواند همانند دنیای هادس باشد. این نقطه همانند همان اتحاد کیمیاگری است که در دنیای هادس و پلوتو برای ورود انسان به زمین شکل میگیرد و نقطه آغاز کیمیاگری روح انسان میشود.. یادآوری یک جمله از هرمس اینجا ضروری است: ما از همان دری که وارد میشویم میتوانیم خارج شویم. بنابراین نقطه کانونی ماهسیاهلیلیت شبیه نقطه اتصالی است که ما را میتواند به عدن بازگرداند.
چرخه ماهسیاهلیلیت ۹ سال است. عدد ادم در زبان عبری برابر با ۹ است .. عدد وحش 666 در کتاب اپوکالیپس نیز مجموعا 9 را نشان میدهد. بنابراین عدد ۹ پیوند ماهسیاهلیلیت را با بخش طبیعی یا وحش ذاتی انسان تایید میکند ضمن آنکه موقعیت کانونی لیلیت تنها ۳۶۰۰۰ کیلومتر از زمین فاصله دارد.. این نزدیکنرین نقطه مرجع آسمانی به زمین است و گویی هر چه چیزی به ما نزدیکتر باشد،دریافت آگاهی آن مشکلتر میشود.. گویی چیزی در جلوی چشممان ماست ولی آن را نمی بینیم..گویی حقیقت در دید آشکار پنهان گشته و زمانی دیده میشود که نه با چشم بیرونی که با چشم درون به جهان نگاه کنیم.
در بین اجداد ما در خاورمیانه، خدایی از جنس زن بهوجود آمده است که با ریشۀ مقدس نیاکان جهانی در ارتباط بوده و حقایق ازلی آن توسط درخت زندگی گسترش می یابد. او کسی نیست جز لیلیت، ملکۀ آسمانها. لیلیت نهتنها حالت نخستین آگاهی ازلی از باغی است که درخت مقدس در آن قرار گرفته، بلکه در طول زمان بهعنوان الهه و نگهبان این آگاهی ذاتی بهصورت طبیعی در همگان وجود داشته؛ گرچه که از اهمیت بیشتر و ویژهای برای زنان برخوردار است.
- از کتاب لیلیت، حافظان شعله
اکنون در این دوره ما انرژی رویارویی لیلیت را با پلوتو دریافت و حس کردیم. همه جهان در حال رویارویی با بخش تاریک و دفن شده زنانه خود هستند.. از سیاستمداران تا زنان خانهدار. لیلیت بخشی از طبیعت ناخودآگاه ماست برای ارتباط و بازگشت به ریشه های معنوی خود از زمان حضورش در آبهای کیهانی خرچنگ بیدارکننده بخشی از روان زنانه برای آزادشدن از وابستگیهای بیرونی بود.. همچنین این تزنزیت همانگونه که در این پست نوشتم مرزهای مردسالارانه را خواهدشکست و هویتی جدید به بخش زنانه جهان خواهد بخشید.. همانگونه که در نمادگرایی ماهسیاهلیلیت ما یک ماه را بر صلیب می بینیم، این رویارویی فعال کننده انرژیهایی است که بخش زنانه و مادینه جهان را بیدار کند گرچه اشکهای زیادی سرازیر و مادران جهان به درد تبعید گردند اما این آغازگر دوران و تغییرات مثبت است. لی کلمن در اینباره روایتگری زیبایی دارد، او ماهسیاهلیلیت را به چشمان آرشکیگال تشبیه کرده که یا یکنگاه مردان را به دو نیم میکند. این نمادی است برای تعدیل نیروهای جهان و پاکسازی جهان از نیروها و انرژیهایی که دیگر به ما خدمت نمیکند.
در نهایت:
چه باور داشته باشید و چه باور نداشته باشید ما در دوره آخرالزمانی بسر میبریم و همگی ناچار به مقابله با عمیقترین زخمها و دردهای پنهان در ناخودآگاه جمعی و روح هستیم. لیلیت آسیب اولیه ما در روان مرتبط با بخش زنانه است. اکنون پلوتو از این ارتعاش لیلیت گویی باردار شده و با ورود به نشان اکواریوس، آزادی این انرژی را در سطح بیشتری رقم خواهد زد. این نقطه سنتز و کاتالیست شدن انرژی مردسالارانه است و چه خوشمان بیاید و چه نیاید، سرکوب انرژی زنانه منجر به سقوط دردناکتر ایگو میشود.
این یک تغییر اجتناب ناپذیر کیهانی برای تولد دوباره این انرژی در جهان و خصوصا منطقه خاورمیانه است اما یک چیز را فراموش نکنیم:
کسانی که در این دوران از انرژی لیلیت بطور معکوس استفاده کردند کارمایی ۹۰۰۰ ساله سرشار از درد و رنج را در توارث ژنتیکی خود ثبت کردند.
لیلیت در وسط زیر آب زندگی می کند،
اما در ماه نو ظهور می کند
و در شب های برفی بی قرار پرواز می کند،
بی اراده بین زمین و آسمان.
14 Responses
پرواز بیقرار لیلیت در شبهای برفی چه غمگینانه به تصویر اوردم ماریا
فوق العاده بود تفسیر پلوتو ولیلیت👏🏻
ممنون برای اینهمه نشر آگاهی❤️
سلام عزیزم،ممنونازمطلب لیلیت خیلی عالی بود ،ماریا جان از انرژی لیلیت معکوس استفاده کردن رو میشه یه توضیح کوچیک بدی
🙏🌱🌙عاااالی عالیییی
برقرار باشید⭐️🪐
من خیلی دوست داشتم عالی بود و تولد دوباره این انرژی در جهان بخصوص خاورمیانه بر همگی مبارک ❤️❤️❤️ باز هم ممنون ماریای عزیز🌻🌺🌻
ممنونم ماریاجان🕊💚
ماریاجانم کلمات قاصر هستند برای تشکر از تو♥️🙏
چقد متنش به دل نشست.با اینکه یک جاهاییش برام سنگین بود.فک کنم چون خسته بودم متوجه نمیشدم.ولی بلند میخوندم و شمرده که بفهممش.واقعا قشنگ و دلنشین بود و بخش هاییش غمگین واقعا
مرسی ازت ماریا جان❤️🙏🏻
وای چه متن سنگین و پرباری بود . حس کردم یک کتاب خوندم که باید کم کم درکش کنم. ممنون
عشقی ماریا جانم 🌹🌹🌹🌹❤❤❤❤❤
عالی بود استاد ، با اینکه فضایی حماسی و سحرآمیز و رازآلود را برایم تداعی می کرد اما توامان حس دلنشین فوق العاده ای داشت ، سپاسگزارم 🤍
عالی بود ماریا جان 💚🧡❤💛
فقط میتونم بگم wow…💚💜💚💜
مرسی عزیزم، پایدار باشید