پلوتو (Pluto) یا به فرانسوی (Pluton) یک سیاره کوتوله و بزرگترین کوتوله یخی شناخته شده است که در کمربند کویپر ، منظقه ای فراتر از نپتون قرار دارد. در گذشته ای نه چندان دور پلوتو نهمین سیاره منظومه شمسی شناخته می شد ، اما در ماه اوت سال 2006 اتحادیه بین المللی اخترشناسی طبقه بندی جدیدی از اجرام آسمانی ارائه داد ؛ که بر اساس آن پلوتو از فهرست سیارات منظومه خورشیدی حذف شد. 248 سال طول می کشد تا پلوتو یک دور کامل در چرخه زودیاک را طی کند و به دور خورشید بچرخد. مدار پلوتو بسیار خاص است و در مواقعی به درون مدار نپتون وارد می شود و همین امر سبب می شود ، بین 11 تا 32 سال در هر نشان سپری می کند. این جرم اسرار آمیز کمترین زمان را در نشان عقرب زمانی که به خورشید نزدیک است و طولانی ترین زمان را در برج ثور می گذراند.
پلوتو نحوه ارتباط شما با چرخه های زندگی و مرگ و فرآیند دگرگونی را نشان می دهد. این با غرایز اولیه و نیروهای اصلی طبیعت و قدرت مرتبط است. چه آماده باشید چه نباشید ، پلوتو شما را با ضرورت دگردیسی و تکامل روح روبرو می کند.
پلوتو فرمانروای مدرن نشان عقرب به همراه مریخ است. این علامت گاهی به صورت مونوگرام «PL» ترسیم میشود ، اما هیروگلیف و نماد کیمیاگری آن شبیه به نماد نپتون است ، اما با دایرهای به جای خط وسط نیزه سه شاخه (). دایره نشان دهنده روح الهی مرتبط با خدا است که بر روی هلال روح درونی انسانی در بالای صلیب ماده معلق است. اما این هلال بر روی خط عمودی صلیب همچنین میتواند نیزه دوشاخه باشد ، نمادی از قدرت که گاهی با هادس همراه است.
پلوتو به عنوان اکتاو بالاتر مریخ ، نیروی حیاتی را نشان می دهد که در سطح ناخودآگاه در روان عمل می کند. مریخ نشان می دهد که چگونه از انرژی خود در جهان استفاده می کنید ، در حالی که پلوتو نحوه استفاده شما از آن انرژی در دنیای زیرین یا اعماق احساسی روح است.
برخی از کهن الگوهای مرتبط با پلوتو عبارتند از : مرگ ، سرنوشت ، ضرورت و الزامات ، مادر کبیر یا زن تاریک ، تاج یا زن خردمند ، و همچنین شمن ها ، جادوگران و ساحره ها ، و ققنوس. همچنین نشان دهنده تجربه کهن الگوی هبوط به جهان مردگان است که در واقع نزول به روح به منظور ایجاد بازآفرینی و تولد دوباره است.
در ادامه این نوشتار ابتدا هر کدام از المان های این گذر یعنی پلوتو و نشان دلو را به طور جداگانه بررسی می کنیم و سپس راجع به جنبه های مختلف تاثیرات این گذر در بخش بعدی صحبت می کنیم.
اکنون بیایید ببینیم کهن الگوهای پلوتو چگونه در اسطوره های مربوط به آن به تصویر کشیده شده اند…
افسانه ها و اسطوره های پلوتو
پلوتو به دلیل پیوندی که با خدای هادس دارد معمولاً مذکر دیده می شود ، اما قلمرویی که معرف آن است در ابتدا با قدرت زنانه الهه گونه مرتبط بود. الهه های مادر باستانی اغلب به صورت اژدها یا مار به تصویر کشیده می شدند که نشان دهنده قدرت دگرگون کننده طبیعت از طریق چرخه های مرگ و تجدید حیات است. نخستین نسخه از این الههها ، هم زندگی و هم مرگ را در خود داشتند و بعداً به حوزههای جداگانه تقسیم شدند.
این الهه های باستانی خود بارور ، بعدها به عنوان شخصیت هایی که بر سرنوشت و قانون طبیعی حکومت می کردند به یاد می آمدند. نمونه های زیادی در فرهنگ های مختلف وجود دارد ، اما آنها اغلب به شکل سه گانه برای نشان دادن سه مرحله قمری و چرخه های زندگی و مرگ به تصویر کشیده می شدند.
در اساطیر یونانی این الههها به نام مویرایی (Moirai) یا سرنوشت شناخته میشدند. آنها قدیمی ترین قدرت جهان بودند که از نایکس (Nyx) یا مادر شب متولد شدند و به همین ترتیب از کرونوس (کیوان) مسن تر بودند. این بدان معنی بود که حتی خدایانی مانند زئوس و هادس به سرنوشت ها مقید بودند و با قدرت آنها محدود می شدند. مویرا به معنای “سرنوشت” یا “تقدیر” است.
این سه الهه مسئول بافتن واقعیت زندگی هر فرد بودند :
کلوثو (Clotho) نخ ریسی بود که تار سرنوشت را می بافت
لاخسیس (Lachesis) اندازه گیری بود که کیفیت و طول عمر را تعیین می کرد
آتروپوس (Atropos) برش دهنده ای بود که در نقطه پایان زندگی هر کس رشته سرنوشت را قطع می کرد
دیگر الهههای مرتبط با سرنوشت عبارتند از آنانکه (Ananke) که مظهر ضرورت بود. نمسیس (Nemesis) که یا یک الهه بود یا یک نیروی بدون فرم که غرور و گستاخی را به گونه ای مجازات می کرد که با ماهیت گناه مطابقت داشته باشد. و ارینی ها (Erinyes) ، الهه های انتقام که عهد شکنی و سوگند دروغ را با دیوانه کردن فرد مجازات می کردند. ارینی ها با نام (Eumenides) نیز شناخته می شدند ، اصطلاحی که به معنای «بانوان مهربان» است که برخی این نام را به سگ هادس نسبت می دادند.
این مسئله ما را به قلمرو جهان مردگان و انبوهی از اسطوره ها می رساند که شباهت های قابل توجهی را با یکدیگر در سراسر جهان نشان می دهند. همانطور که گفته شد ، جهان زیرین در ابتدا توسط الهه ها اداره می شد و تنها در اسطوره های ما بعد آن توسط خدایان تسخیر شد.
قبل از ورود هادس به اساطیر یونانی ، ما الهه ماه هکاته (Hekate) را به عنوان فرمانروای جهان زیرین و عالم مردگان داشتیم. منشأ او ناشناخته است ، اما به نظر می رسد که او ریشه های بسیار کهن دارد. در یک افسانه او یک تایتان است که از آستریا (Asteria) ، الهه اوراکل های شب و ستارگان در حال سقوط ، و پرسس (Perses) خدای نابودی ، متولد شده است. به گفته هزیود : «زئوس هکاته را بیش از همه ارج نهاد و به او تسلط برابر بر زمین ، دریا و آسمان داد». معروف بود که او به هر کسی که او را دعا می کرد ، ثروت زیادی می بخشید.
هکاته الهه سحر ، جادو و زایمان بود و بر تقاطع ها ، مرزها و فضاهای مرزی حکومت می کرد و میان دنیاها میانجیگری می کرد. او یک دسته سگ داشت و در حالی که یک جفت مشعل یا یک کلید حمل می کرد به تصویر کشیده می شد. و بعدها به شکل الهه ای سه گانه مانند الهه های سرنوشت نشان داده شد. نام او ممکن است به معنای “کسی که اراده و خواست خود را انجام می دهد” باشد و می تواند با الهه باروری مصری هِکِت (Heket / Heget) یا یکی از القاب ایسیس (Heq-Maa) ، که به معنای مادر دانش جادویی است ، مرتبط باشد.
هکاته نمونه ای از کهن الگوی زن خردمند است که با فاز تاریک ماه و دانش زندگی و مرگ مرتبط است. نمونههای دیگر از این دست عبارتند از الهههای کرون (Crone) مانند سریدون (Cerridwen) و موریگان (Morrigan).
سرانجام، در اساطیر یونان ، هادس ، ارباب جهان زیرین و پسر اول کرونوس را داریم. پس از تبعید پدرشان ، زئوس ، هادس و پوسایدون قرعه کشی کردند تا ببینند چه کسی بر هر قلمرو حکومت خواهد کرد و هادس صاحب دنیای مردگان شد. نام او به معنای ” نادیدنی ” است و همچنین اشاره به مکانی دارد که او حکومت می کند.
یکی از لقب های متعدد او پلوتو یا پلوتون بود که به معنای “دارنده ثروت” یا “دارایی بسیار” است. این ممکن است در ابتدا به عنوان یک استعاره به او نسبت داده شده باشد زیرا مردم نمی خواستند از نام واقعی او استفاده کنند. اغلب آن را با پلوتوس (Ploutos) ، خدای ثروت یکی می دانستند و پلوتون را به همراه ظرفی به شکل شاخ (که از هرچیزی که صاحبش بخواهد پر می شود و نماد فراوانی بود) نشان می دادند. اغلب تصور می شود که پلوتون نسخه رومی هادس بوده است ، اما باید بگویم که اینطور نیست. معادل رومی هادس (Dis Pater) بود که به معنای “پدر ثروتمند” است.
یونانیان باستان نیز هادس را با دیونیسوس (Dionysus) مرتبط می دانستند و این دو خدا اغلب یکسان دیده می شدند. دیونیسوس نیز مانند اوزیریس تکه تکه شد و زنده شد. به عنوان خدای رستاخیز ، او نجاتدهندهای است که اسرار زندگی ابدی را میداند و با هادس ، قطبیت بین زندگی و مرگ ، نور و تاریکی را نشان میدهد.
اسطوره اصلی مرتبط با هادس ربودن پرسفونه است. پرسفونه الهه بهار و دختر دمیتر و زئوس بود. نام او به معنای «زن خرمن کوب غلات» یا در معنایی دیگر «منشاء ویرانی» است. او تا زمان ربوده شدن توسط هادس که از زمین به بیرون جهید و او را به دنیای مردگان کشاند ، دوشیزه بود. البته او خودش با چیدن گلی که هادس در کنار او قرار داده بود ، باعث این کار شد. بعداً مقداری دانه انار خورد که به این معنی بود که باید در هر سال مدتی را در دنیای مردگان بماند.
در حالی که پرسفونه داشت با زندگی جدید خود به عنوان ملکه دنیای زیرین دست و پنجه نرم می کرد ، دمیتر در غم و اندوه خود در حال نابودی زمین بود. هکاته در جستجوی دخترش به او کمک کرد و بعداً همدم پرسفونه در دنیای مردگان شد. در برخی نسخههای دیگر از این اسطوره ، پرسفونه ، دیونیسوس یا زاگرئوس را به دنیا آورد.
همانند هادس و دیونیسوس ، پرسفونه و دمیتر زندگی و مرگ و چرخه های طبیعت را نشان می دهند. این دو الهه در سرزمین الئوسیس پرستش می شدند و آنها بر اسراری که رموز جاودانگی را از طریق مرگ و تجدید حیات آشکار میکردند ، ریاست میکردند. در طول مراسم آینی مرتبط با این مسئله ، کلیدی طلایی به عنوان نمادی از اسرار پلوتون که باید آن را حفظ می کردند ، بر روی زبان اعضای فرقه قرار می گرفت و گاهی اوقات پلوتون را در حالی که کلیدهایی را در دست دارد به تصویر می کشیدند که نشان دهنده ثروت ، خرد و فرزانگی است.
معنای باطنی پلوتو
جهان زیرین اغلب به عنوان یک مکان تاریک و وحشتناک ، معادل جهنم دیده می شود ، بنابراین پلوتو نیز معادل شیطان می شود. اما این یک برداشت ساده انگارانه است و سیستم های اعتقادی باستانی را به درستی معرفی نمی کند. خدایان و الهه های جهان زیرین شرور یا مخالف زندگی نبودند. آنها اغلب با خدایان نباتات و روییدنی ها مانند اوزیریس ، دمتر و پرسفونه مرتبط بودند ، که نشان می دهد زندگی و مرگ در یک چرخه دگرگونی به هم مرتبط هستند. اوزیریس حتی با شاخه جو در حال رشد از بدن مومیایی شده اش به تصویر کشیده می شد.
جهان زیرین تضادی جالب دارد. ورود به آن اغلب از طریق غاری است که شما را به زیر زمین می برد ، اما زندگی پس از مرگ مکانی در آسمان است. سفر به جهان زیرین بسته به فرهنگ های مختلف متفاوت است ، اما اغلب دورهای از برزخ یا تطهیر وجود دارد که در آن روح قبل از اینکه بتواند به ابدیت یا تولد دوباره برود از وابستگیهای دنیوی خود خلاص میشود. این ممکن است شامل رویارویی با هیولاها و شیاطین مختلف باشد ، که منجر به آزادسازی روح می شود. صرف نظر از حقیقت مرگ و زندگی پس از مرگ ، این افسانه ها تمثیل های مفیدی برای جستجوی خود واقعی یا طبیعت الهی شما هستند. برای یافتن اینکه واقعاً چه کسی هستید ، باید ایگو ، خود شخصی و دلبستگی به دنیا را تسلیم کنید و به اعماق ناخودآگاهی ، روان یا روح خود فرو بروید.
این روشی است که پلوتو روی شما کار میکند و لایههای سطحی مرده را از بین میبرد تا زمانی که آزاد شوید و همان چیزی باشید که در حقیقت هستید. خودی که اکنون شما با آن ، خودتان را تعریف و باور می کنید سایه ، شبح و یک توهم است. پلوتو در تلاش است تا شما را از این حقیقت آگاه کند.
در آسترولوژی تکاملی گفته می شود که پلوتو نشان دهنده روح و سفر تکاملی آن است. این ممکن است بینش های مفیدی ارائه دهد ، اما شاید این درست نباشد که فقط یک قسمت از نمودار تولد را به بخش روح مرتبط کنیم. خصوصیات روح در کل گستره نمودار شما ظاهر می شود و در نهایت از آن فراتر می رود زیرا چند بعدی است. اما پلوتو به طور ویژه با نیازهای مربوط به تکامل در سطح روح مرتبط است. این مهم در دو جهت اتفاق می افتد :
دگرگونی – سفر روح به ماده و جدایی از منبع
تکامل – سفر روح در بازگشت به خدا یا منبع خلقت
سفر جهان زیرین روح به دنیای پس از مرگ نشان دهنده سفر به سرمنشاء است. اما برای بازگشت به سوی خدا لازم نیست از نظر جسمی بمیرید. دگرگونی و تکامل نشان دهنده پارادوکس دیگری است زیرا اگرچه به نظر می رسد که وقتی به ماده فرو می روید از خدا دور می شوید، اما واقعاً اینطور نیست. در عین حال بازگشت به خدا به معنای دور شدن از جسم و ماده نیست. این در مورد تغییر و دگرگونی کالبدهای ما است تا بتواند روح الهی را به طور کامل از طریق تسلط بر ناخودآگاهی مجسم کند.
دست یافتن به این مهم مستلزم کار بر روی سایه ها و نیروهای غریزی بنیادی و انرژی کندالینی است. اگر نتوانید بر این انرژی ها تسلط پیدا کنید ، آن ها به شما مسلط خواهند شد. به عبارت دیگر ، ناخودآگاه زندگی شما را از پشت صحنه اداره می کند و کار خود را از طریق نیروی سرنوشت انجام می دهد. این مسئله اغلب به صورت افکار و رفتارهای غیر ارادی و جبری و اتفاقاتی که شما هیچ کنترل آگاهانه ای روی آنها ندارید ، ظاهر می شود.
این تجربیات سرنوشتساز میتواند مانند بلایا به نظر برسند. مانند پرسفونه که توسط هادس ربوده شد ، ممکن است مجبور شوید با چیزی کنار بیایید که نمی خواهید و در عین حال نمی توانید از آن اجتناب کنید. اما این اتفاق ها برای این نیست که شما بی دلیل رنج ببرید. بلکه نیروی زندگی شما را وادار به رشد و تغییر می کند ، و این به این معنی است که مجبور هستید اشکال قدیمی و مرده زندگی خود را رها کنید. این فرآیند شما را از منطقه راحتی و امن خودتان خارج می کند و باعث می شود احساس ناتوانی کنید. بنابراین پلوتو ، و آنچه که او معرف آن است ، اغلب سرکوب می شود و نیاز به تغییر عمیق و بنیادی تا زمانی که مجبور نباشید ، انکار می شود.
وقتی هم که این اتفاق می افتد شما به آن می گویید سرنوشت ، اما فراموش می کنید که شما مسئول آن هستید. شما نمی توانید برای مدت طولانی در برابر حرکت زندگی یا روح خود مقاومت کنید آن هم بدون در نظر گرفتن عواقب آن. اما از طرف دیگر شما می توانید با این انرژی ها کار کنید و یاد بگیرید که آگاهانه تکامل پیدا کنید. اگر با نیازهای روح خود برای تغییر همکاری کنید ، آنگاه این سفر میتواند روانتر باشد ، اگرچه لزوماً بدون درد و رنج و یا آسان نیست.
آکواریوس در اسطوره ها و آسترولوژی
آکواریوس یکی از صورت فلکی های زودیاک یا همان دایره البروج است که نشان دهنده ماه بهمن است یعنی خورشید در بهمن در این نشان قرار دارد. نام عربی آن دلو به معنای ظرفی است که با آن آب از چاه می کشند و در فارسی به آن آبریز یا آبرسان می گویند. زیرا شبیه به مردی است که با کوزه ای آب را به سمت پایین سرازیر می کند. آکواریوس که از این پس به اختصار به آن آکوا می گویم ، یک نشان مذکر است و توسط کیوان (حاکم گذشته) و اورانوس (حاکم امروزی) اداره می شود و با نشان مقابل خود ، لئو که توسط خورشید اداره می شود متعادل و تکمیل می شود. این نشان مرتبط با عنصر هوا است اما اغلب به دلایلی که قابل درک است با نشان های آبی اشتباه گرفته می شود.
بز دریایی عملگرا مرتبط با نشان کپریکورن (یا همان جدی) ، توسط آبرسان شسته می شود. آکوا به عنوان یک نشان ثابت هوا، موهبت هایی که با بالا رفتن از قله ها (مرتبط باعنصر خاک نشان کپریکورن) به دست میآید را با دیگران به اشتراک میگذارد و جامعه را به نفع همگان اصلاح میکند. او از طریق تسلط بر ذهن ، به واقعیات ذات حقیقی بشر آگاه می شود. همچنین در ناحیهای از آسمان که به نام «دریا» شناخته میشود ، یافت میشود ، اما این آب ها H2O نیستند. آنها آب های فلک الافلاک هستند ، آب های جهان بالا. به عبارت دیگر به عنوان اتر ، انرژی پرانا و انرژی چی و یا همچنین به عنوان روح شناخته می شود. پرانا دریای انرژی است که همه اشکال را ایجاد می کند و نیروی حیات و دمی است که بدن را زنده می کند.
یکی از سرودهای آتاروا – ودا ، پرانا را به عنوان روح عالی نشان می دهد و می گوید :
…احترام ، ای پرانا ، به رعد تو ، احترام ، ای پرانا ، به برق تو ، احترام ، ای پرانا ، به باران تو. هنگامی که پرانا با صدای رعد خود گیاهان را صدا می زند ، آنها بارور می شوند ، باردار می شوند و سپس به وفور تولید می شوند.»
این می تواند همان اورانوس باشد. به عنوان خدای آسمان ، او با رعد و برق ، و باران مرتبط است ، اما این فقط باران نیست که به رشد گیاهان کمک می کند. رعد و برق همچنین با بارور کردن خاک با نیتروژن ، به رشد بذرها کمک می کند.
اورانوس همچنین با نیروهای الکترومغناطیسی در سطح اتمی ، از جمله ذرات باردار ، مانند یون های منفی ، مرتبط است. این ذرات به طور طبیعی توسط آب های روان مانند آبشارها و رودخانه ها و همچنین توسط رعد و برق تولید می شوند. یون های منفی تأثیر مثبتی بر زندگی دارند ، انرژی بخش و پاک کننده بدن و ذهن هستند. بنابراین آکوا به عنوان نیروی حیات کیهانی ، حامل انرژی خلاق و دانش و همچنین پاکسازی از طریق بازآفرینی ، آب حیات را از کوزه خود به بیرون می ریزد.
در مصر ، آکوا با خدای هاپی مرتبط بود و آب نیل را از دو فنجان به زمین می ریخت. او عامل طغیان سالانه رودخانه نیل بود که حاصلخیزی زمین را تضمین می کرد. هاپی به صورت آندروژن به تصویر کشیده می شد ، خدایی مردانه با سینه های زنانه. اما ممکن است که او در ابتدا به عنوان یک الهه معرفی شده باشد و در ادامه سینه ها را به عنوان نمادی از پرورش زمین حفظ کرده باشد.
در یونان ، آکواریوس با گانیمد (Ganymede) ، یکی از قهرمانان تروا مرتبط بود. زئوس او را برای زندگی و همنشینی با خدایان دیگر به المپوس آورد تا جام دار شخصی او شود. جام دار مسئول ریختن شهد و آمبروسیا بود ، اکسیر الهی زندگی که خدایان را جاودانه می کرد و آنها را جوان نگه داشت. اما وظیفه جام داری پیش از آن به هبه (Hebe) ، الهه جوانی ابدی تعلق داشت. زمانی که هبه با هرکول ازدواج کرد ، فرد دیگری به عنوان جام دار جایگزین او شد. هنگامی که گانیمد جایگزین هبه شد، مردی فانی مسئول تهیه اکسیر جاودانگی خدایان شد. شاید این نشان دهنده تغییری در آگاهی باشد که نشان می دهد بشر فانی اکنون به اسرار جاودانگی الهی دسترسی دارد.
معنای باطنی نشان آکواریوس
آکواروس یک نشان پیچیده با دو حاکم است که با هم کنار نمی آیند. اورانوس پدر کیوان است ، اما کیوان فرمانروای باستانی آن است در حالی که اورانوس حاکم جدید است ، به نوعی یک حرکت رو به عقب به نظر می رسد. افراد باستانی درباره سیاره اورانوس چیزی نمیدانستند ، بنابراین کیوان انتخاب واضحی بود تا معرف ادامه سفر از نشان کپریکورن برای خدمت به جامعه در آکوا باشد.
اما افراد در تمدن های باستانی در رابطه با جامعه احساس متفاوتی نسبت به خود به عنوان یک فرد داشتند. آنها در جامعه حل شده بودند و آزادی انتخاب کمتری در مورد چگونگی زندگی فردی شان داشتند. اورانوس در سال 1781 در دوران روشنگری و انقلاب علمی کشف شد ، زمانی که فردگرایی شروع به ریشهیابی کرد. بنابراین شاید تنها اکنون است که بتوانیم درک کنیم که این نشان واقعاً چه معنایی دارد.
آکوا نشان دهنده نیاز به تمدن برای اصلاح و رشد است. اگر ساختارهای جامعه از طریق بینش ، نوآوری و انقلاب تغییر نکنند، دچار رکود و زوال خواهند شد. اما این روند همیشه مثبت نیست و میتواند عواقب ناخواستهای ایجاد کند که منجر به فروپاشی و هرج و مرج شود ، چیزی که این روزها همه ما با آن آشنا هستیم.
در بهترین حالت ، افرادی که با این انرژی سروکار دارند با فعالیت های جمعی در قالب گروه های هم مسیر و دوستانه برای ایجاد برابری ، آزادی و صلح برای همه همکاری می کنند. اما به ندرت این انرژی دقیقا به همین صورت عمل می کند زیرا به سمت سایه آکوا کشیده می شود. به عنوان یک نشان هوا ، تمایل به بروز مشکل با غرایز و احساسات و ترس شدید از مسائل غیرمنطقی در آن وجود دارد. لذا جنبه آشفته انسانیت آنها را رنج می دهد و باعث می شود فضای دنیای انتزاعی ذهن را ترجیح دهند.
این در اسطوره اورانوس و عشق او به پالایش و نفرت از خام بودن منعکس شده است. درست همانطور که اورانوس آفرینش های بد شکل خود را رد می کند ، آکوا می خواهد بشریت را به چیزی شبیه ایده آلی که در سرش دارد تبدیل کند. اما وقتی بدن و غرایز را پس میزنید ، همه چیزهای ترسناک به ناخودآگاه رانده میشوند و یک گره ایجاد میکنند.
به همین دلیل است که دیدگاههای اتوپیایی (آرمان شهری) به دیستوپیا (کابوس آباد) فرو میروند و انقلابها هرگز به خوبی ختم به خیر نمیشوند. آنها ممکن است به صورت انتزاعی کار کنند اما زمانی که ایده آل در برابر واقعیت قرار می گیرد نتیجه معکوس می دهند. به عبارت دیگر، کیوان (اصل واقعیت) دقیقا طبق افسانه ، اورانوس را اخته می کند. از آن عمل خشونت آمیز، فیوری ها (Furies) ، الهه های انتقام که جنایات علیه نظم طبیعی را مجازات می کنند ، پدید می آیند.
فیوری ها نشان دهنده اتفاقاتی هستند که وقتی مردم توسط یک میل متعصب برای تغییر جهان مغلوب می شوند ، اتفاق می افتد. ایده آل گرایی و عدم ارتباط آنها با واقعیت می تواند آنها را دقیقا به چیزی تبدیل کند که می خواهند با آن مبارزه کنند. تعصب از این انرژی تغذیه میکند و به یک چیز افراطی تبدیل میشود که فقط میتواند به نیهیلیسم ختم شود. انقلاب فرانسه نمونه کامل آن است.
آرمان ها و دیدگاههای بشردوستانه در مورد آیندهای که از برابری بیشتری برخوردار باشد مشکلی ندارند ، اما طبیعت انسان را نمیتوان به این راحتی پاک کرد. فرد متعصب سعی می کند واقعیت را وادار کند تا با یک ایده آل منطبق شود. اما در نهایت ، ایده آل مجبور خواهد شد از قوانین واقعیت پیروی کند. چشم انداز آکواریوس مبتنی بر درک نشان کپریکورن است و تشخیص می دهد که همه موجودات به هم مرتبط هستند. خود فردی ، در لایه های پایین تر همان خود جمعی است.
ادامه این مقاله را می توانید در اینجا مطالعه بفرمایید
7 Responses
سپاس بسیار عالی🙏🌷
درود و سپاس🙏🌺
واقعا ممنون و سپاس از این همه اطلاعات و آگاهی که در اختیارمان قرار میدهید🙏🌹
ممنون بابت اين متن كامل و اطلاعات خوبتون خيلى با ارزشه🙏
کاملترین متنی که در این مورد میشد خوند. بسیار عالی بود. ممنونم.
فوقالعاده بود ،عالی لذت بردم دمتون گرم🌱🤚🪐⭐🦀🌙
سلام بسیار عالی و سودمند بود…